*حسن سزاوار
برای اینکه بتوانیم کمی دربارهی شرک و مراتب تأثیر گذاری آن در اعمال و رفتارمان بدانیم، باید اقسام آن را شناخته و در مورد مصادیق آنها در خود بیندیشیم.
بنابر گواه تاریخ، همواره مراتب و انواع مختلف شرک، در مقابل توحید تبلیغ شدهی توسط انبیا، وجود داشته است.
شرک ذاتی که برخی در مقابل پیامبران ابراز میداشتند، مرتبهای از شرک است که شاید بتوان آن را بارزترین آن دانست؛ نکتهی قابل توجّه در این رابطه فطری بودن توحید است و این که شرک در ذات پروردگار متعال، چیزی است خلاف فطرت بشر.
قرآن نیز دعوت توحیدی انبیا را پاسخگویی به نیاز فطری انسان دانسته، فطرت توحیدی عمومی بشر را زیر بنایی برای توحید میداند، هرچند برخی مکاتب مختلف بشری پیدایش مکاتب فکری، از جمله مکتب توحیدی انبیا را مبتنی بر خواستهای اجتماعی انسان میدانند که این خواستهای اجتماعی به نوبهی خود مولود شرایط اقتصادی هر زمان هستند.
با وجود اینکه وضع فکری و وضع مادی بر یکدیگر تأثیر گذار هستند امّا این به معنی زیربنا بودن یکی و روبنا بودن دیگری نیست، انسان محکوم به اندیشهی طبقاتی اقتصادی نیست، چرا که توانسته و میتواند ضد منافع طبقاتی خود شورش کند.
قرآن بر آن است که هر انسانی، مستضعف یا ثروتمند و مترف، به حکم فطرت، مقتضای پذیرش دعوت انبیا را دارد ولی دستهای منافع مادیشان مانع بروز این استعداد فطریشان میگردد. حتی فرعونیان نیز که در مقام انکار وجود پرورگار متعال برمیآمدند، در درون، پیام انبیا را تصدیق میکردند: «وَ جَحَدوا بِها وَ استَیقَنَتها اَنفُسُهُم»(1) (فرعون و اطرافیانش با این که دلهایشان به درستی معجزات ما یقین داشت آنها را به ستم و از سر تکبّر انکار کردند)
در هر حال اعتقاد به چند مبدئی و شرک در ذات، در اسلام مطرود بوده و قرآن نیز در آیات مختلف در مقابل آنن ایستاده و اقامهی برهان میکند. شرک ذاتی نقطهی مقابل توحید ذاتی است.
مرتبهی دیگری از شرک، شرک در خالقیت است که به معنی شریک دانستن مخلوقات در خالقیت خداست. مثلاً اینکه شرور (بدبختیها، عیبها، نقصها و...) آفریدهی برخی مخلوقات است. این نوع از شرک مقابل توحید افعالی بوده و در برخی مراتب آن که خفی باشد، موجب خروج از اهل توحید و اسلام نیست.
شرک در صفات نوع دیگر شرک است که برخی اندیشمندان که در این گونه مسائل تفکر میکنند به علت نداشتن تعمق و صلاحیت کافی دچار آن میشوند. (مثل اشاعره) این نوع شرک نیز شرک خفی است.
تمام مراتب شرکی که تا به حال ذکر شد، از نوع شرک فطری و در حقیقت نشاختن دروغین خدا بود. امّا نوع دیگری از شرک وجود دارد که شرک عملی است و از این حیث پرداختن به آن حساس و قابل توجه است:
شرک در پرستش؛ نقطهی مقابل توحید در عبادت؛ مراتب بالای این شرک جلی و بارز هستند مه سبب خروج از اسلامند، امّا مراتبی از آن نیز شرک خفی است که دچار شدن به آن بسیار خطرناک و قابل توجه است. لذا اسلام در برنامهی توحید عملی با آنها سخت مبارزه میکند. برخی شرکها آنقدر جزئی و پنهان هستند که تشخیص آنها بسیار مشکل است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند که کمترین شرک این است که انسان کمی از ظلم را دوست بدارد و از آن راضی باشد و یا کمی از عدل را دشمن بدارد.(2)
بنابراین اسلام هرگونه هواپرستی، جاهپرستی، مقام پرستی، شخص پرستی و... را شرک میشمارد. امّا نکتهی حائز اهمیت دیگر این است که از نظر قرآن، هرگونه اطاعت امر عبادت است، که این میتواند صادر شده از هر کس یا هر چیز باشد. بنابراین اگر برای خدا باشد، اطاعت خداست و اگر برای غیر خدا باشد، شرک به خداست.
این جاست که پرداختن به مرز توحید و شرک، امری حیاتی میشود، چرا که با این تعاریف، مسئلهای است که در زندگی روزمره بسیار با آن مواجهیم.
هرگونه توجه معنوی به غیر خدا، یعنی توجهی که غیر از طریق چهره و زبان توجه کننده و چهره و گوش ظاهری شخص مورد توجه نباشد، بلکه توجه کننده بخواهد نوعی رابطهی قلبی و معنوی میان خود و طرف مقابل برقرار کند و او را بخواند و مورد توجّه خود سازد و به او توسل جوید و از او اجابت بطلبد، همهی اینها شرک و پرستش غیر خداست.
بنابراین مرز توحید و شرک در رابطهی خدا و انسان و جهان، «از اویی» و «به سوی اویی» است. «انّا لله و انّا الیه راجعون» به این معنی که هرگونه اعتقاد به چیزی که وجودش «از او» نباشد، شرک است. و حتی هرگونه اعتقاد به تأثیر پیزی بدون توجّه به این که این تأثیر «از او»ست، باز هم درجهای از شرک است. اینها از جنبهی نظری و در حیطهی توجهات و اعتقادات بود. از طرفی در عمل یعنی در حیطهی توحید عملی نیز توجه به هر چیز، اعم از توجّه ظاهری و معنوی، هر گاه به صورت توجه به یک راه برای رفتن به سوی حق باشد، توجه به خداست، و برعکس اگر این توجه به صورت توجه به یک مقصد باشد که این مقصد، به تنهایی و بدون توجه به خدا، ارزش داشته باشد، این شرک است، هرچند خفی.
بنابراین توجه به تمام موجودات عالم باید به نحوی باشد که موجودات همگی مثل فلشهای هستند، «به سوی او» این موجودات حتی اولیاء خدا و انبیا را نیز شامل میشود.
پینوشتها:
1) سورهی مبارکهی نمل، آیهی 14
2) تفسیر المیزان، ذیل آیهی 31 سورهی مبارکهی آل عمران
?برگرفنه از کتاب جهانبینی توحیدی شهید مطهری
?